جریـــــــان حرکت مستقل دانشجویی برای انعکاس صحبت ها، گلایه ها و درد و دل های دانشجویان دانشگاه مازندران در یک محیط صمیمانه به دور از هر گونه جهت گیری بود.
و جریان آنلاین تنها خاطره با هم بودنمان و نگاشت آنچه نگاشتیم.
اکنون با ناراحتی تمام باید بگویم، جریان آنلاین، دیگر بروز نمی شود و آفلاین شد!

   

مطالب تصادفی
 
محبوب ترین ها

Home arrow آرشیو تاریخی

آرشیو تاریخی
جشنواره علمي، دانشجويي وبلاگ نويسي چاپ
اخبار آموزش عالي
نویسنده عليرضا حسين نژاد   
1387/01/14 ساعت 21:31:12
sfblog.irاهميت فضاي مجازي، گستره ي وسيع آن و امکانات فراواني که در اختيار کاربران مي گذارد بر کسي پوشيده نيست. امروزه کاربران اينترنت مي توانند بسياري از نيازهاي خود را در اين فضا جستجو کرده و همچنين آنچه را مايل هستند در معرض ديد و نظر ساير کاربران قرار دهند.
جشنواره علمي وبلاگ نويسي نيز با عنايت به اين موضوع و همچنين با توجه به اهداف انجمن علمي دانشجويي برنامه ريزي اجتماعي طراحي شده و در صدد است تا ضمن تشويق وبلاگ نويسان براي انديشيدن به مسائل اجتماعي، در جهت کاربردي ترکردن علوم اجتماعي بکوشد.
در واقع علوم اجتماعي در جامعه ي ما هنوز نتوانسته جايگاه کاربردي خود را بدست آورد و عملا در سطح سطرهايي نوشته شده در کتابها باقي مانده است. دانشجويان و دانش آموختگان علوم اجتماعي کمتر مي کوشند آنچه را در کلاسهاي درس مي آموزند در زيست روزمره ي خود به کار گيرند و کمتر شاهد آنيم که از آنچه آموخته ايم دوايي براي درد هايمان يافته شود .
ديگر اينکه اندک کاربردهاي علوم اجتماعي در زندگي اجتماعي ما معمولا به زباني سنگين و با مخاطباني اندک ارائه مي شود و کمتر مي تواند بخش بزرگي از جامعه را متقاعد کند.
وبلاگ نويسي با موضوع "انديشه به مسائل اجتماعي" تا حدي مي تواند تمريني دانشجويي براي اين دو خواسته (کاربردي کردن علوم اجتماعي و ساده نويسي) باشد.
بدين سبب جشنواره در سطح ملي از طرف معاونت فرهنگي و دانشجويي اداره كل امور فرهنگي اجتماعي و انجمن علمي دانشجويي برنامه ريزي علوم اجتماعي دانشگاه تهران برگزار مي شود.

براي كسب اطلاعات بيشتر و ثبت وبلاگ به سايت جشنواره به آدرس www.sfblog.ir مراجعه نماييد.
خاطر نشان مي شود، آخرين مهلت شركت در جشنواره 24 فروردين 87 مي باشد.
با ما اينجوري نباش‏... چاپ
دلگويه
نویسنده محمدصادق محمدپورمير   
1387/01/09 ساعت 15:51:09
اين-عكس-تزيني-است!
اين عكس تزيني است!
هر بار که سال نو می شود، در اتاقم خلوت می کنم و مانند این تازه بالغ شده ها از خودم سوال های فلسفی می پرسم.امسال محتوای سوال ها خیلی متفاوت شده.به همه گیر می دهم، چرا وقتی آمریکایی های از خدا بی خبر ، کافر ، بی نماز و روزه، عیاش و خوشگذران ، متخصص کشتار جمعی ، فضول و بالای 18 سال می روند در کره ماه کشاورزی می کنند.ما هنوز تصمیم نگرفته ایم در زمینمان پرتقال بکاریم یا برنج؟آنها می روند در ماه کشاورزی می کنند و ما از اینکه والضّالین را بعد از مدتها درست تلفّظ کرده ایم ، خوشنودیم. شاید برایتان پیش آمده باشد آن زمان ها که طفل معصوم بودید و عمویتان می آمد خانه تان. با شما هم بازی می شد و عروسکتان را یکهو از دستتان می قاپید و از اینکه برای پس گرفتن عروسک تقلا و تلاش می کنید خوشحال می شد و شما از اینکه دیگر عروسکتان را نخواهید داشت ،ناراحت می شدید.غافل از اینکه عمو خودش عروسک را برایتان خریده و نیازی به آن ندارد.حالا از اینکه روس ها می آیند برایمان انرژی هسته ای درست می کنند و شما برای دستیابی به حق مسلم خود جشن می گیرید هم خیلی جالب است. نانو تکنولوژی و موشک فضا پیمای ملی هم بزودی سر سفره می آید ، زمان و مکان مراسم جشن در همین سایت اعلام می شود.سال نوآوری و شکوفایی به اندازه 30 سال دیر تحویل شد وگرنه با اینهمه ریش و سبیل کلفت هنوز مشغول عروسک بازی نبودیم.به امید روزی که اولین نانوایی در مریخ را دانشمندان جوان ما افتتاح کنند.
(نان سنگک باشد بهتر است ،ابر قدرت ها نمی توانند دبه کنند).
ترا این عید پویایی مبارک        تمام روز رویایی مبارک
بهار آمد چنین نوآوری کرد       ترا سال شکوفایی مبارک
سال نو مبارک... چاپ
مناسبت ها
نویسنده عليرضا حسين نژاد   
1387/01/01 ساعت 11:57:48
norouz87
چهارشنبه آخر سال... چاپ
اجتماعي
نویسنده عليرضا حسين نژاد   
1386/12/28 ساعت 20:07:06
چهارشنبه-سوري
يکي از آيينهاي نوروزي امروز - که بايستي آميزه اي از چند رسم متفاوت باشد - " مراسم چهارشنبه سوري " است که در برخي از شهرها آن را چهارشنبه آخر سال گويند. دربارهً چهارشنبه سوري، کتاب ها و سندهاي تاريخي، مطلبي يا اشاره اي نمي يابيم و تنها در اين قرن اخير، يا دقيق تر، در اين نيم قرن اخير است که مقاله ها و پژوهشهاي متعددي در اين باره منتشر شده و يا در نوشته هاي مربوط به نوروز به چهارشنبه سوري نيز پرداخته اند.

حدود بیست و چند سال پیش، شب چهارشنبه ی آخر سال مراسم متنوعی داشت که در استانهای مختلف به اشکال گوناگون صورت می پذیرفت و اکنون نیز برخی از آن رسوم در بعضی از استانهای ایران برگزار می شود
که در ادامه این نوشتار به برخی از آنها اشاره شده است...
ادامه مطلب ...
سومین جلسه "رودررو" با حضور آقای عباس سلیمی نمین چاپ
اخبار دانشگاه
نویسنده عليرضا حسين نژاد   
1386/12/21 ساعت 09:13:30
در سومین سلسله نشست های "رودررو" از آقای عباس سلیمی نمین، رئيس مركز مطالعات و تدوين تاريخ معاصر در ایران، در دانشگاه مازندران دعوت به عمل آمد.
در این جلسه که دیروز با موضوع انتخابات برگزار شده بود، ابتدا آقای سلیمی نمین به ایراد سخنرانی در موضوع انتخابات و نقش آن در آینده کشور و نمایندگان اصلح سخنرانی کردند و در پایان جلسه به سئوالات دانشجویان پاسخ دادند.
این جلسه با شعار "من رای می دهم، تو چه طور؟" در آمفی تئاتر دانشکده علوم انسانی و اجتماعی و به همت بسیج دانشجویی دانشگاه مازندران برگزار شد.
البته بهتر آن است که این تشکل ها که این برنامه ها را برگزار می کنند از افراد و نماینده های گروه ها با افکار مختلف نیز دعوت به عمل آرند تا محیط و فضا در تعامل با افکار مختلف قرار گیرد و یک سو نباشد.
سومین-جلسه-رودررو-با-آقای-عباس-سلیمی-نمین
سومین-جلسه-رودررو-با-آقای-عباس-سلیمی-نمین
سرمقاله (نشریه شماره 2) - د، ا، ن، ش، ج، و چاپ
سرمقاله
نویسنده سر دبیر   
1386/12/20 ساعت 17:42:35

تلاش، هيجـان، شـور، فعاليـت، همه و همه از نام دانشجـو جاريست. دانشجويي که در همه ادوار تاريخ حماسه ساز ‏بوده و مبدا همه تحولات. ولي آيا اکنون اين صفات را داريم؟
ظاهرا ديگر از نام دانشجــو چيزي باقي نمانده جز حـروف جدا افتاده "د، ا، ن، ش، ج، و". يعني تنها ترکيب چند ‏حرف!‏
مايي که بايد قشر متفکر وفرهيخته جامعه باشيم.
مايي که بايد از شور وهيجان ما همگان به شورو هيجان بيايند.‏
مايي که بايد هسته اصلي دانشگاه تمدن ساز باشيم.‏
ولي اکنون چه هستيم؟
مايي که درکالبد نمرات گير کرده ايم.‏
مايي که بعضي از اساتيد همچون دانش آموزان ابتدايي با ما برخورد مي کنند.‏
مايي که اغلب کارمندان ما را چون مزاحمان مي بينند.‏
مايي که فعاليت غير درسي را کاري عبث و بيهوده مي دانيم.‏
مايي که خواندن کلمه اي بيش ازجزوه استاد مان را وقت تلف کردن مي دانيم.‏
مايي که براي هر کاري وقت داريم، ولي براي خواندن روزنامه وکتاب وقت نداريم.‏
چه شديم؟ کجا هستيم؟
و ما همان هستيم که سر هر موضوعي مدام مي گوييم "به من چه" که فلاني شد مسئول، فلاني شد مدير، اصلا فلاني شد وکيل و ‏نماينده من!‏
فلاني اين کار را کرد و آن کار را انجام مي دهد!‏
به قول معروف "به من چه" اي مي گويي و خود را تبرئه مي کني!‏
و بعد...‏
وقتي آنچه که دوست نداشتيم، اتفـاق مي افتد،  تا مي توانيم "غر" مي زنيم که فلاني بلد نيست، که اگر برگردي مي ‏بيني همان "فلاني" را خودت پذيرفته اي!‏
کار اشتباهي صورت مي پذيرد و به يادت مي افتد روزي دانشجويي اعتراض مي کرد وتو "به من چه" اي گفته ‏بودي!‏
واکنون چه بايد کنيم؟
بايد تغيير کنيم...‏ همچون طبيعت...
يامقلب القلوب والا ابصار ‏
همچون طبيعتي که به تدبير خداوند شروع به زنده شدن مي کند...
يا مدبر اليل ونهار
ما هم بايد همچون بهار دوباره شکوفا شويم و  به تکاپو بيفتيم...
يا محول الحول والاحوال
و ازخدا بخواهيم که حال ما را به بهترين حال تغيير دهد...
حول حالنا الي احسن الحال
تا باز هم به خود بباليم که دانشجو هستيم ... دانشجو...  ‏

چرا ما نسل سوخته ایم؟ چاپ
یادداشت
نویسنده بهمن شکری   
1386/12/20 ساعت 17:42:35

ما زاییده ی نسلـی هستیم که همیشه از فتوحـات، رشادت هـا، ایثارگری ها و جوانمردی هایشان ‏برایمان سخن گفته اند. کسانی که روزهای سخت وخون آلود انقلاب وجنگ را درک کرده اند ‏و همگی سهمی در آن داشته اند.‏
آیا دیگر می توان از این نسل ایرادی گرفت یا حتی جرات ایراد گرفتن را می توان داشت؟ آن هم از ‏نسلی که آن چنان تاریخی را به دوش می کشد؟ آیا می توانیم اشتباهات پدران خود را به آنها ‏گوشزد کنیم؟ آیا می توان با آنها بر سر یک خوان نشست وگفت که ما هم . . .‏
نمی دانم، نمی دانم چرا وقتی اعتراضی می کنیم ما را نیزشورشی     می پندارند، کسانی که قصد   ‏زیر وروکردن آن تاریخ با شکوه را دارند. آیا ما حق اعتراض داریم؟ حق اعتراض به چه چیز؟ یا به ‏چه کس؟ چون ما را به قول خودشان با خون دل ولای پر قو بزرگ کرده اند دیگر جای اعتراضی ‏باقی نیست، حتی به همان پرهای قو! ‏
ما همیشه باید بنشینیم وگوش فرا دهیم و به به چه چه بگوییم به گذشته آن نسل پاک و یاد ‏بگیریم که دیگر ما هیچ اشتباه و خطایی     نمی کنیم .‏
چرا ما نسل سوخته ایم؟
نسلی که در روزهای جنگ متولد شد و شب ها با صدای لالایی مادر و بمب ها و موشک های صدام به ‏خواب می رفت. و آیا واقعا به خواب می رفت؟ آیا واقعا لای پرقو بزرگ شد؟ آیا نسلی که جنگ مادر ‏او بود و صدای موشک هایش لالایی او، می تواند اعتراض نکند؟ آیا ما جنگ طلبیم؟ آیا ما وقتی ‏اعتراضی می کنیم، به فکر انقلاب و شورشیم؟
نمی دانم، شاید چون شما آن روزهای سخت را دیده اید دیگردوست ندارید ما نیز به آن روزها مبتلا ‏شویم. ولی بدانیم که تحمل سختی ها آغاز راه و لازمه پیشرفت است و ترس از آن مانع از شروع به ‏حرکت می شود و همین ترس است که ما را به سکون برده است.‏
یا شاید فکر می کنید که این پایان راه است اما در واقع زندگی انسانی را پایانی نیست.‏
اگر به گذشته  باز گردیم خواهیم دید پدران شما نیز بر همین عقیده بوده اند، ولی شما با فراتر رفتن از ‏این عقیده فصلی جدید در تاریخ ایران گشودید. یا شاید جنگ حفظ امنیت خاک شما را از فکر حفظ امنیت تاریخ و فرهنگ این مملکت بازداشته ‏است، به همین دلیل است که امر به سکون می دهید، اما باید بدانیم که سکون و سکوت در این ‏برهه زمانی باعث از دست دادن تاریخ و فرهنگ و حتی همان خاک که زحمات بسیاری برای ‏حفظش کشیدید، خواهد شد.‏
امر به سکون به نسلی که شور و هیجان و تاریخ سازی را به ارث برده دستوری بی رحمانه است.‏
‏ این خون های شماست که در رگهای ما جاری است. مانیز پدران ومادران نسل های بعد خواهیم ‏بود، رسم ایثار و جوانمردی را به ما بیاموزید. رسم زندگی کردن را به ما بیاموزید. رسم اعتراض ‏کردن را، رسم گوش دادن را، رسم احترام کردن را، رسم دوست داشتن را...
به ما بیاموزید ولی در ‏عمل.  ‏

ماجراهای اتاق 717 (قسمت سوم) چاپ
ماجراهاي اتاق 717
نویسنده عليرضا حسين نژاد   
1386/12/20 ساعت 17:42:35

ماجراهاي اتاق 717، ماجراهاي اتاقي در خوابگاه نواب است که تعدادي از همکلاسي هاي خودمون تو اون هستن و داريم اونو براتون روايت مي کنيم. تو اين اتاق، کاظم (فيزيک هسته اي 82)، طاها (صنايع دستي 83)، عباس (مديريت بازرگاني 84)، شروين (مديريت صنعتي 84)، اميرعلي (تربيت بدني 85)، کوروش (علوم سياسي 86) و بهرام (حسابداري 5/84 Teleping) با هم هستن و در اينجا قسمت ســــوم ماجراهاشـون رو براتـون تعريف مي کنيم...

کم کم داشت بوي بهار در خوابگاه به مشام مي رسيد.‏
همه بچه هاي اتاق 717 تو اتاق بودند، غير از کاظم...‏
کاظم از وقتي که امتحان ارشد رو داده بود ديگه هر چي عقده بي تفريحي داشت، ‏خالي مي کرد.‏
امروزم (ظاهرا) با بچه هاي هم دوره ايش قرار بود برن سينما... کوروش روزنامه مي خوند و پله (امير علي) روي تخت بالايي طوري دراز کشيده بود که ‏بتونه دريا رو ببينه، توپ رو مدام بالا پايين مي انداخت و توفکر بود... (حالا تو فکر چي ‏بود؟...بماند!)‏
طاها هم رمان مي خوند... و بهرام هم تازه از خواب پا شده بود و خودش رو ‏کش و قوس مي داد...‏
عباس و شروينم وسط اتاق نشسته بودن و داشتن سر حذف و اضافه درسا با هم صحبت ‏مي کردن...‏

شروين: تقي همسايه!
عباس: خُب!
شروين: همين ترم، ترم آخرشه. ولي يکي از درساش ارائه نشده!
عباس: مي تونه درس رو معرفي به استاد بگيره.
شروين: اونوقت ترم آخر محسوب نمي شن و نمي تونن از شرايط ترم آخري مثل هم ‏نياز کردن درسا استفاده کنن...
عباس: راستش برنامه ريزي درست درسا وظيفه مُديـ...‏
‏[تـَ... ق... تو...ق...]‏
هنوز حرف عباس تموم نشده بود که کاظم با يه جعبه شريني خيلي شنگول پريد تو ‏اتاق...‏
پله از روي تخت پريد پايين و هنوز سلام عليک نکرده شيريني رو از دست کاظم  ‏قاپيد!‏
‏[بچه ها] به به آقا کاظم ...‏
-‏    سلام کاظم ...‏
‏-‏    چه خبره کبکت خروس مي خونه!‏
کاظم: سلام بچه ها! هيچي! همينجوري! هوس کردم امروز براي بچه ها شيريني بگيرم ‏‏... آخه امروز خيلي سرحالم!
پله: همينجوري؟!‏
کاظم: ولکن برار! وبعد سريع بحث رو عوض مي کنه...‏
کاظم: بچه ها امروز دانشگاه بودم! اين ترم جديديا رو ديدين؟! خداييش خيلي شادن! ‏امروز با يکيشون اتفاقي آشنا شدم! هنوز يه واحد پاس نکرده ازم مي پرسه: "منابع ارشد ‏چيه؟"، اينا ظاهرا موتورشون خيلي داغه! ‏
کوروش سرش رو از روزنامه بالا مي ياره و مي گه: بابا اينام مثل ما! يه چند روز ديگه ‏مي فهمن هيچ خبري نيست! ‏
کاظم [باخنده]‏: خداييش سيلندر ما از اينا خيلي کمتر بود!
شروين: ظاهرا دارن از اين طريق بيکاري جامعه رو کم مي کنن! ‏کاظم: پس اين جوري همه رفتن "سرکار" !‏
شروين: ديديد که دانشگاه چقدر شلوغ شده؟! ترم قبل که غوغا بود! حالا اين ترم بچه ‏هاي شبانه و مرخصي رفته ها بيان، اونوقت فکر کنم دانشگاه...‏
‏[صدايي از تو لاين] ترکيــــد... کتـــري ترکيـــد...!!!‏
طاها يه دفعه سرش رو از روي کتاب «من او» ي رضا اميرخاني که به فصل «هفت او» ‏رسيده بود و غرق خوندنش بود برمي داره  ومي گه: «اوه... يادم رفته بود!»‏
يه "ياعلي مددي!" مي گه و بلند مي شه و پارچه کهنه اي که کنار جاکفشي بود برمي ‏داره و مي پره بيرون... بهرام هم بلند  مي شه و مي ره استکان هاي جورواجور اتاق که ‏چند تا ليوان شبيه! ليوان هاي سلف بينشون بود رو با آبکـش بر مي داره و مي ره تا ‏بشوره... (البته فقط آب بکشه!)‏
بعد از چند دقيقه که بساط چايي حاضر مي شه، شيريني اي که کاظم آورده رو، "پله" ‏مي آره تا در کمتر از يک چشم به هم زدني از روي زمين بر چيده بشه...!‏
طاها که کنار قوري براي بچه ها چايي مي ريخت، يه چايي دبش قنـد پهلـو توي ‏خوشگلتـرين استکــان اتاق براي کاظم مي ريزه و يواش مي ره کنار کاظم ‏مي شينه...‏
طوري که بچه هاي ديگه اتاق نفهمن با چاشني يه چشمک به کاظم مي گه: راستشو ‏بگو... قضيه اين شيريني چيه؟...‏

دانشجویان، سربازان آماده چاپ
دانشجو و دانشگاه
نویسنده مدیر مسئول   
1386/12/20 ساعت 17:42:35

هميشه و در همه کشور ها وقتي صحبت از سياست و مسايل سياسي به ميان مي آيد، نام دانشگاه و دانشجو مطرح مي شود واينکه اين قشر آگاه و بيدار بايد در مسايل کلان کشور خود تاثير گذار باشد، واز گذشته هاي بسيار دور نيز هميشه دانشگاه ودانشجويان در تغييرات سياسي واجتماعي حضوري پررنگ داشته اند، از انقلاب هاي بزرگ قرن گذشته چون انقلاب هاي فرانسه، انقلاب اکتبر روسيه و يا انقلاب اسلامي ايران گرفته تا حضور ايشان در شکل گيري جريان هاي اجتماعي، ادبي، فلسفي و هنري چشمگير بوده است. هدف از بيان مطالب فوق بررسي تاريخي فعاليت دانشجويان نيست، فقط منظور اشاره به ديدي است که نسبت به دانشجويان در تمام دنيا وجود دارد، همين طور در کشور ما ايران که البته اين مورد اخير کمي متفاوت بوده وجاي اندکي تامل دارد.
کشور ما در آستانه انتخابات مجلس شوراي اسلامي قرار دارد، انتخاباتي که به نوعي بيانگر حضور واقعي و ملموس دموکراسي در کشور ما محسوب مي شود. وظيفه تمام آحاد جامعه است که به طور گسترده در انتخابات شرکت کنند، که همانا نمايندگان خود را براي اداره کشور برمي گزينند. در اين ميان نکته حايز اهميت شرکت قشر دانشجو در اين انتخابات است. زيرا اين قشر به عنوان بخشي از بدنه آگاه و فرهيخته جامعه وظيفه اي خطير تر در قبال انتخابات دارد، چه اينکه اين قشرخواه ناخواه در کانون اين جريان قرار مي گيرد. زيرا هميشه سياسيون در فعاليت هاي سياسي از دانشجويان انتظار ويژه اي دارند که خود جاي تامل دارد. همواره در آستانه انتخابات  ديدار سياستمداران و فعالين حوزه سياست با دانشجويان افزايش يافته و حتي آن قدر اين ديد و بازديدها افزايش مي يابد که آدمي گمان مي کند به واقع دانشگاه خانه دوم سياسيون مي باشد، و هميشه از تاثير گذاري اين قشر بر جامعه و فضاي سياسي کشور صحبت مي کنند و واقعيت نيز چنين است.
اما جا دارد اينجا به مطلبي اشاره شود و آن اينکه واقعا دانشجو تا چه حد برمعادلات سياسي کشور تاثيردارد، آيا به همين بحبوحه انتخابات منتهي مي شود يا نه؟ اما بهتر است کمي واقع بين بوده وبه طور جامع تر به اين موضوع پرداخت و چند سئوال را با دانشجو مطرح نمود.
آيا دانشجويي که در محل فعاليت خود (دانشگاه) امکان تاثير گذاري ندارد، مي تواند به واقع بر وضعيت کلان کشورخود تاثيرگذار باشد؟ زماني که مسئولين دانشگاه هيچ تعهد و الزامي نسبت به پاسخ گويي شفاف و بي پرده در برابر دانشجويان در خود احساس نمي کنند، آنگاه که يک استاد با برخورد هاي سليقه اي ورفتارهايي که نشان از عدم اعتماد به دانشجوست، با وي برخورد مي کند، در محيطي که امکان انتقاد و بيان آزادانه انتقادات و اعتقادات محدود مي باشد، محيطي که اوج بي برنامگي ها و بهم ريختگي هاست و اولين کسي که از اين مساله آسيب مي بيند دانشجوست، و دانشجو توان هيچ گونه تاثير گذاري براين امور را ندارد، چگونه مي توان انتظار داشت که دانشجو بتواند بر تحولات وتغييرات کشور تاثيرگذار باشد.   
زماني که صحبت ازتصويب قانون گزينش جنسيتي دانشجويان در دانشگاه ها بود، چه کسي نظر دانشجويان را جويا شد و يا حتي دانشجويان تاثيري برآن داشتند؟ و يا زماني که وزارت علوم اقدام به افزايش ظرفيت دانشگاه ها نمود (به بهانه پاسخ گويي به تقاضاي روز افزون ورود به دانشگاه که درحقيقت کاهش کيفيت آموزشي دانشگاه ها را به دنبال داشت) دانشجويان چه کاري از دستشان برآمد، و يا زماني که اساتيد يکي پس از ديگري کنار گذاشته شدند. پس با کمي تامل و تفکر مي توان دريافت که رويکرد به دانشجويان فقط مختص به همين زمان انتخابات است.
 اما با تمام تفاسير ياد شده هميشه دانشجويان در مقاطع حساس در صحنه بوده و با تمام وجود سعي در انجام وظيفه خود به نحو احسن داشته اند. اما گاهي اين مساله به ذهن متبادر مي شود که آيا سياستمداران (فرقي نمي کند از کدامين جناح يا گروه) به دانشجويان به چشم سربازاني جان برکف و آماده به خدمت مي نگرند که هرگاه بخواهند مي توانند از نيرو، صداقت و وجهه آنها براي رسيدن به اهداف خود استفاده کنند؟
پس نيکوست که دانشجويان با ديدي باز و روشنگرانه با انتخابات برخورد کنند وآگاهانه در آن شرکت کنند. بهتر آن است که ابتدا سعي در تاثير گذاري بيشتر در محيط دانشگاه داشته باشند و با رسيدن به تجربه و بلوغ سياسي بيشتر اقدام به تاثيرگذاري بر محيط سياسي جامعه داشته باشند.
به اميد روزي که دانشجو بتواند با حرکت و رفتار آگاهانه خود مانع از آن شود که به ديد سربازي آماده به خدمت نگريسته شود.
دانشجویان

راهیان امسال چاپ
یادداشت
نویسنده _   
1386/12/20 ساعت 17:42:35

کجايند مردان بي ادعا ...
امسال نيز همچون سال هاي پيشين کاروان راهيان نور دانشجويان دانشگاه در روزهاي پاياني سال به مناطق جنگي رهسپار گرديد.
نکته قابل توجه اين است که مسئولين دانشگاه طبق جلساتي که داشته اند، برخلاف سال هاي قبل امسال کاروان راهيان نوررا به شکل دو کاروان برادران و خواهران، در دو زمان متفاوت، به جنوب اعزام مي کنند.
اين امر جدا سازي در کاروان راهيان نور دانشگاه که تا به حال ديده نشده بود، مي تواند از عدم اطمينان مسئولان دانشگاه باشد، که جالب است اشاره شود اکثر قريب به اتفاق افراد تصميم گير در اينباره ظاهرا يک بار هم با کاروان دانشجويي به مناطق جنگي نرفته اند و از فضا و معنويت حاکم بر آن آگاهي ندارند. از سوي ديگر، امر جدا سازي علاوه بر افزايش هزينه ها، مديريت، کنترل و پشتيباني آن را نيز با مشکل مواجه مي سازد.
البته تبعيـض موجود در امر اعـزام نيز قابل توجه است؛ اسفنـد 84 سه اتوبوس پسر و سه اتوبوس دختر، اسفند 85 دو اتوبوس پسر و چهار اتوبوس دختر، اسفند 86 دو اتوبوس پسر و هفت اتوبوس دختر !!!
معلوم نيست تصميم گيران اين امر که هيچ کدام خانم نيستند، چطور درصد تاثير پذيري فمنيسم در آن ها بالا رفته است؟!
در هر حال بهتر است، مسئولين در امر تصميم گيري عدالت را نيز مدنظر قرار دهند.
از سوي ديگر اين امر براي نگارنده، يادآور شبنامه هايي است که در فروردين سال 85 به خاطر جداسازي دانشجويان پسر و دختر در اتوبوس ها در دانشگاه منتشر شد، که غير از ايجاد حساسيت سود ديگري نداشت.
فارغ از مباحث يادشده، ما براي تمامي عاشقان کربلاي ايران، آرزوي زيارت آن را داريم.
التماس دعا ...

<< شروع < قبل 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 بعد > آخر >>

نتایج 41 - 50 از 121
 
امروز ‌پنجشنبه 1 آذر 1403


صفحه اصلی
آرشیو موضوعی
آرشیو تاریخی
دانلود نشریه جریان
گالری تصاویر
جستجوی پیشرفته
تماس با ما
گالری

mazandaran-nour 2


umz 32


جشن دانش آموختگی مدیریت 84 50